( ساده )
ياد آنشب
كه جاري شدم سر به مرگ
مرگ نازا چكه
كرد . . .
مرگ
لاجوردي ساده
واهمه اي
بود در عمق صدف !
كساني
دورتر از مردگان
كنج درازاي
غروب
سايه بر
مژگان آب مي كشند
خواستم
دريا شوم
رگي از ضلع
ماهيهاي پر تكلم
و ضلعي از
تصوير درد آبي !
كه ساده
شدم
كه خوابيد
دريا در چشمه اي كوچك
كه رود مي
پاييد چشمهايش را
كه موج در
حلزون گوشم سوت كشيد
- بد نبود
زندگي ساده
در لاك خويش
تنها
فريادي از سادگي بود �
خدا مي
داند
به كدام
تكه نان گذر داشتم شب را
خواب
نازائي پرنده اي عاشق
كه بر
طوفان بال مي انداخت
و آواز نا بالغ خروسهاي ولگرد
_ تمام را
بر فكرهاي آبي
پهن كردم
ساده نمدي
و لميده
بود فريادي از سادگي
ولي باز
دستهاي جاويد غارت
بر چشمهاي
مكرر خورشيد مچاله
هيجان دريا
را برهنه مي كرد
آسوده خيالي
و دل ساده ي من ...
8786 بازدید
3 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
16 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian